خونه پارت دوازدهم

( لطفاً گزارش نکنید)
از زبان چویا: با حس کردن قطرات اشکی که رو سرم ریخت گریه هامو پاک کردم و به آتسو نگاه کردم که اونم داشت گریه می کرد
دستامو رو صورتش گذاشتم و اشکاش رو پاک کردم بعد برای اینکه خوشحال بشه لبخند زدم و گفتم
+ گریه نکن گریه کردن بهت نمیاد...موهاتو زدی بامزه شدی
= بنظرت دوباره درمیاد ؟!
دستامو رو شونه هاش گذاشتم و تکونش دادم
+ این حرف و نزن معلومه که تو دوباره خوب میشی
بعد آروم شدم و بهش گفتم
+ تو خوب میشی من مطمئنم
دازای و آکو اومدن
- این دکترا نمیتونن کاری کنن من دکترایی رو میشناسم که میتونن این بیماری رو درمان کنن میریم پیش اونا ....و یه مسئله دیگه آکو ، آتسو شما دوتا از این به بعد پیش ما تو عمارت زندگی می کنید در واقع میخواستم تو این سه سال امتحان تون کنم تا ببینم واقعا تو سختی پشت هم هستید یا نه فهمیدم که واقعا دوتایی از پس هر کاری بر میاین
چند ماه گذشت درمان آتسوشی تموم شد بلاخره روزای سختم تموم شد یه شب چهار نفری تو تراس عمارت نشسته بودیم که تصمیم گرفتیم چهار نفری یه آهنگ بخونیم:
( آتسو ⚪آکو⚫ دازای 🟤 چویا 🟠)
⚫رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست
⚪بس که تواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
🟤به هر طرف نظر کنم
🟠نماز من نماز نیست
⚪مرا به بند میکشی از این رها ترم کنی
🟠زخم نمی‌زنی به من که مبتلا ترم کنی
⚫از همه توبه میکنم
🟤بلکه تو باورم کنی
🟤⚫🟠⚪قلب من از صدای تو چه عاشقانه کور شد تمام پرسه های من کنار تو سرور شد
⚪ عذاب میکشم ولی
⚫ عذاب من گناه نیست
🟠 وقتی شکنجه گر تویی
🟤 شکنجه اشتباه نیست
دیدگاه ها (۵)

آره قشنگم خودتو بخاطر من ناراحت نکن

دیدم گم شد جونیم...

به من فعلا دست نزنید برق دارم😐😐😂😂😂

🙂🙂💔

سایه های عشق ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط